ملا محسن فیض کاشانی
شاعر و دانشمند
ملا محمد محسن فیض کاشانی شاعر قرن یازدهم، در سال ۱۰۰۷ هجری قمری در کاشان به دنیا آمد. او حکیم، محدث و عارف دوره صفوی و از بزرگترین دانشمندان شیعه است. نام او محمدمحسن مشهور به ملا محسن و تخلص وی فیض بودهاست.
پدرش رضی الدین شاه مرتضی (۹۵۰ـ ۱۰۰۹ ق) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی (متوفی ۹۸۸ ق.) و ضیاء الدین محمد رازی (متوفی ۱۰۹۱ ق.) بوده است.
مادر او زهرا خاتون (متوفی ۱۰۷۱ ق.) بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء العرفا رازی (از عالمان بزرگ شهر ری) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملا علی کاشانی، عالم و عارفی شاعر و ناموران زمان خویش در كاشان بوده و در آنجا مدفون است.
ملا محمدمحسن داماد بزرگ ملاصدرای شیرازی بودهاست. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر قرآن و شعر و ادب توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثاری از خود به یادگار گذاردهاست. البته در پایان عمر، از آنچه به غیر از قرآن و کلام اهلبیت نقل و استفاده نموده، پشیمان گشته و آن را بر سبیل تمرین و نقل مطلب و تحرّی حقیقت معرفی نمودهاست.
دوران كودكی و تحصیلات فیض کاشانی
ملا محسن چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوشتر بود مقدمات علوم دینی و بخش هایی از آن را تا سن بلوغ در كاشان نزد عمو و دایی اش نورالدین محمد مشهور به حكیم و آخوند نورا (متوفی ۱۰۴۷ ق.) فراگرفت.
بیست ساله بود كه با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان كه در آن روزگار پایتخت كشور و مركز تجمع علمای بزرگ و اساتید ماهر در رشتههای مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب كه در هیچ یك از شهرهای ایران و دیگر ممالک اسلامی یافت نمیشد بیشترین بهرهها و استفاده های علمی را برد.
مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمدتقی مجلسی (متوفی ۱۰۷۰ ق)، شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۱ ق) در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد (متوفی ۱۰۴۰ ق)، میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰ ق) و ملاصدرا (متوفی ۱۰۵۰ ق) در فلسفه، عرفان و كلام بودهاند.
پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی (متوفی ۱۰۲۸ ق) به شیراز، از اصفهان به آن جا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تكمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و استفادههای شایان برد.
در این سال ها كه فیض از تقلید مستغنی و برای حج مستطیع شده بود عازم بیت الله الحرام گردید و در آن جا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) رفت و از آن بزرگوار پس از استفادههای علمی، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت كرد.
او پس از مراجعت از مکه به شهرهای دیگر ایران مسافرت كرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانی كه ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت كرد و در كهک قم اقامت گزید. در این موقعیت كه ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنی را شروع كرده بود ملامحسن و ملا عبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبت های شبانه روزی با استاد استفاده كامل معنوی میبردند.
در این دوران (۱۰۴۰ ـ ۱۰۲۹ ق) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملا محسن و ملا عبدالرزاق تزویج (ازدواج) كرد و آن دو شاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان از سوی حاكم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیك به دو سال در آن جا ماند. بعد از این مدت او به كاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تألیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و كاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.
اساتید فیض کاشانی
۱- ملا محمد تقی مجلسی (متوفی ۱۰۷۰ ق)
۲- شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۱ ق)
۳- میرداماد (متوفی ۱۰۴۰ ق)
۴- میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰ ق)
۵- ملا صدرا (متوفی ۱۰۵۰ ق)
۶- سید ماجد بحرانی (متوفی ۱۰۲۸ ق)
۷- شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق)
اندیشههای فیض کاشانی
در لابهلای نوشتهها و گفتههای فیض نظرات و آراء ویژهای در مسائل فقهی، فلسفی و كلامی به چشم میخورد كه گویای شخصیت واقعی اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افكار و اندیشههای او و زمانش پی میبریم.
ایشان در تمامی ابواب فقه چنان چه از كتاب فقهی روایی او مفاتیح الشرایع استفاده میشود نظراتی خاص دارد. در همه آثار او با بیانی روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو و لعب برحذر داشته و گفته است: در عصر حكومت اسلامی اموی و عباسیان كه با ائمه اطهار علیهم السلام هم عصر بودهاند غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طوری كه زنان مغنیه در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمیتوانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد».
آثار فیض کاشانی
فیض كاشانی عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تألیف كرد. او پس از كسب معارف و استفاده علمی و معنوی از استادان بزرگ خود نوشتن كتاب و رساله را از هیجده سالگی آغاز نمود و در طی ۶۵ سال نزدیك به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تألیف كرد.
خدمت پر ارج ایشان در این آثار نسبت به ترویج مذهب شیعه با خدمات و زحمات مردان زیادی از عالمان دینی برابری میكند. فیض در فهرستهای متعددی كه خود نگاشته تعداد تألیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذكر كرده و فرزندش علم الهدی تعداد آثار او را یكصد و سی جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوی ادیب و شاعر معاصر آقای مصطفی فیضی تعداد كتابها و رسالههای فیض قریب به یكصد و چهل مجلد بالغ میگردد.
كه اكثر آنها به زیور طبع آراسته شده است در اینجا به چند تألیف مهم فیض كه در علوم مختلف نگاشته شده اشاره میكنیم:
۱- تفسیر صافی
۲- تفسیر اصفی
۳- تفسیر مصفی
۴- الوافی
۵- الشافی
۶- النوادر
۷- المحجة البیضاء
۸- مفاتیح الشرایع
۹- «اصول المعارف» در چند جلد (تألیف سال ۱۰۴۶ ق)
۱۰- «اصول العقائد» (۱۰۳۶ ق)
۱۱- رساله «علم الیقین»
۱۲- رساله «الحق الیقین»
۱۳- رساله «عین الیقین»
۱۴- رساله «الحق المبین»
۱۵- «الجبر و الاختیار»
۱۶- «ضیاء القلب» (تألیف در سال ۱۰۵۷ ق)
۱۷- «الفت نامه»
۱۸- «زاد السالک» (بین سالهای ۱۰۴۰ ـ ۱۰۳۰ ق)
۱۹- «شرح الصدر» (۱۰۶۵ ق)
۲۰- «راه صواب»
۲۱- «گلزار قدس»
۲۲- «آب زلال»
۲۳- «دهر آشوب»
۲۴- «شوق الجمال»
۲۵- «شوق المهدی»
۲۶- «شوق العشق»
۲۷- دیوان قصائد، غزلیات و مثنویات
وفات فیض کاشانی
ملا محسن فیض در ۱۰۹۱ قمری در ۸۴ سالگی در كاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانی كه در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد. بر طبق وصیت ایشان، بر روی قبر وی سقف و سایبان ساخته نشده است ولی اهالی مسلمان آن دیار، هر صبح جمعه به «قبرستان فیض» رفته، با قرائت فاتحه و توسل به او، از روح ملكوتیاش استمداد میكنند.
اشعار فیض کاشانی
فیض نور خداست در دل ما
از دل ماست نور منزل ما
نقل ما نقل حرف شیرینش
یاد آن روی شمع محفل ما
در دل از دوست عقدهٔ مشکل
در کف اوست حلّ مشکل ما
تخم محنت بسینهٔ ما کشت
آنکه مهرش سرشته در گل ما
سالها در جوار او بودیم
سایهٔ دوست بود منزل ما
در محیط فراق افتادیم
نیست پیدا کجاست ساحل ما
مهر بود و وفا که میکشتیم
از چه جور و جفاست حاصل ما
دست و پا بس زدیم بیهوده
داغ دل گشت سعی باطل ما
دل بتیغ فراق شد بسمل
چند خواهد طپید بسمل ما
چونکه خواهد فکند در پایش
سر ما دستمزد قاتل ما
طپش دل زشوق دیدار است
به از این چیست فیض حاصل ما
در سفر تا بکی تپد دل ما
نیست پیداکجاست منزل ما
بوی جان میوزد در این وادی
ساربانا بدار محمل ما
هر کجا میرویم او با ماست
اوست در جان ما و در دل ما
جان چو هاروت و دل چو ماروتست
زآسمان اوفتاده در گل ما
زهرهٔ ماست زهرهٔ دنیا
شهواتست چاه بابل ها
از الم های این چه بابل
نیست واقف درون غافل ما
کچک درد تا بسر نخورد
نرود فیل نفس کاهل ما
فیض از نفس خویشتن ما را
نیست ره سوی شیخ کامل ما